زنده یاد فریدون مشیری
در نقد جامعه تن به خفقان داده می گوید:
مشت می کوبم بر درچه کسی می آید با من فریاد کند؟
https://youtu.be/DX-b2HaA0c4
افق را همچنان مه تاریکی فرا گرفته است
باید فکری به حال این دل آرام غمگین کنم
در تنهایی باغ دلم آگاه به احوال خود شدم
انسانی همچون اقیانوس
که میخواهد به اوج کمال دست یابد
مسطوره ای که بدست داده میشود...
*
چیزی چنان دریا
واژه ای مانند نیلوفر و آب
در درون من موج میزند
کیستم من؟
به آسمان رفته ای
در دل شب های سرد
آتش به جان افتاده ای
از سوز گرمای روز های ملال آنگیز
که من را تا خلوتگه غربت و اندوه میبرد
گاهی جان دلم نیست
پای گریزم نیست
طاقت دل شب زده ام نیست
مهتاب شب های بلندم نیست.
حالم خوب نیست .
******
ای کاش پرنده هر شب
با نوازش دستها یش
عطر بو ی خود را به انتظار مینشست
تا آغوش باز پرستو
دوباره بو ی عشق میگرفت
و رؤیای نرم
بیابان خا طره را تا آخر خط پایان
تا بی انتها می برد.
و دفتر عشق
تا پگاه غرق گلبو سه میشد.
**********
من زمزمه عاشقانه پرواز را میشناسم
جلوه های رهگذر جوانی را دیده ام
چشم انداز دلبستگی را لمس کرده ام
من با دلی آگاه دور ماندگی سو زناک
را به تصویر کشیده ام.
با این وجود، خیال میکنم
دل من ،همان نیست که باید باشد
رؤیای دلم مه آلود است
آسمان دلم ابریست
غوغای درون دلم بارانی است.
دل من، توان شکست را
توان لمس خستگی را
آه، توان چشیدن ترس را
در چشمان عشق ندارد.
فرزان ارجمندی
Farzan
2.02.2009
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. دزدی ادبی جرم دارد!!فرزان
صدای باران
در رهگذر عمر
آغاز عشق را
هوشیار میداد .
ای عشق بی انتها
در آن شب زیبا
رویایی برای زندگی کردن بودی
گریه چشمان مهربانت را
با چشمانم شنیدم .
مسافر شهر باران بودی
و نگاه عاشقانه ات
اندو ه و غم را
از دیدگانم می ربود.
تو تجلی احساس در تنهایی من بودی
انسان وار به انسان میخندیدی
و عشقت گرم و صمیمی بود.
تمام روز کسی در من به انتظار نشسته بود
واژگان زبان گویا ی من بودند .
باران با بوی خوش سبزه
عشقی را ایجاد کرده بود .
تو عاشق بودی
میدانستم
تو عاشق معشوقی
که همه چیز را عشق میخواند .
زندگی را
باران را
برف را
و ...انسان را عشق میخواند.
معشوق زیبایی
که با دیدن باران خیس میشود
و با دیدن برف سرما میخورد
تو مسافر شهر باران بودی.
فرزان ارجمندی
فرزان ... Farzan
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. دزدی ادبی جرم دارد!!فرزان
میگویند پسر عجیبی بود
پشت آن نقاب چندین ساله،
کودکی نهفته بود
با قلبی پر از احساس
که حرفی برای گفتن داشت
و افکاری برای عرضه نمودن،
اما دیگر خسته شده بود ،
انگار از گفتن این همه حرفها
خسته شده بود .
شاید در روزگاری زندگی می کرد
که احساس در آن جایی نداشت
و منطق سازنده نبود
و عشق سرابی بیش نبود .
نمیخواست کسی را اذیت کند،
دیگر برایش مهم نبود که باشد
تنها میخواست نباشد،
احساس میکرد یک رهگذر
در میان جمع است.
حتا نتوانست که نباشد!
و همچنان مینوازد
سمفونی زیبایی تنهایی را...
فرزان ارجمندی
3.4.2011
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. دزدی ادبی جرم دارد!!فرزان
...جوانی رفت..
..دل باقیست......جوانی رفت..
..دل باقیست...
..برای من..همین کافیست!
***
ما نسل زیبایی بودیم
نسلی که زیبا زیستیم
نسلی که زیبا پوشیدیم
نسلی که زیبا نوشیدیم
و نسلی که زیبا عاشق شدیم!!
و اکنون
نسیم خیال را
و غوغای همیشه را
با ماهتاب شب چراغ
و نسیم یاس را
عاشقانه
با برگ سبز پیوند می زنم
آه، غریبه شدم.
طبیعت وحشی را
غمگنانه
با ترانه تنهایی
و سپس
به آسمان مینگرم
دل تنگی هایم بیشتر میشود
آه، تنها شدم.
فرزان ارجمندی
17.11.2013
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. دزدی ادبی جرم دارد!!فرزان
شکست...
فرزان ارجمندی
-----------
14.11.2013
نگاه میکنی ، لبخند می زنی
فکر می کنی بسیار زیباست
جهان رنگ در گونه نگاه کردن
لبخند می زنی، فکر می کنی بزرگ است
جهان رنگ در گونه ها
و آتش در چشم من قرار داده شده است
دیوانه ای هستم هم جنس شما
ای کاش میشد احساس را مومیایی کرد
آیا به راستی عشق
بزرگترین آرامش جهان بود !!
فرزان
Farzan
6-10-2012
فرزان ارجمندی... Farzan
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
به کلاغــــها بگویید:
قصه ی من
اینجا... تمام شد،
یکی..بود و نبود
خاطرات مرا با خود برد... !!
------------------------------------
می دانـم یادت را جا گذاشته ای
اما گاهی چه اصرار بیهوده ایست
ماندن هنگامی که بهانه ای کافیست
برای رفتنت
دلم تنهاست
اما زیانم گویاست
ایـن روزهـا بسیار دلتنگم
سایهای بزرگ میشود
میافتد روی زندگیم
گـاهـی دلـم هـوای عشق مـیکـنـد
گاهی حـوصـلـه یی باقی نمیماند
یادم باشد دیگر قلبم را به آتش نکشم
هیچکس با دردم آشنا نبود
انگار همه با من و دلم غریبه اند
پروانه یی است دلم
عاشق شمع میشود
و بال هایش میسوزد
زندگیست کسی میاید
کسی پا میگزارد بر روی قلبت و میرود
به همین سادگی کنار دلتنگی هایت میمانی
و نامش را میگزاری عشق
و بعد بارانی از چشمانت جاری میشود
و من چه ساده پژمردم
و من هنوز تنها هستم
و آسمان هم با من تنهاست
و من دیگر با این جهان کاری ندارم...
فرزان ارجمندی
فرزان....................Farzan2.03.2012
فرزان ... Farzan
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
2.02.2009
فرزان ارجمندی... Farzan
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
قطار می رفت
ما می رفتیم
تمام ایستگاه می رفت
نمیتوانستم همزمان نگاه کنم
و گوش دهم...
واژگان چیزی می گفتند
و چشمان زیبایش چیز دیگری
قطار می رفت
ما می رفتیم
عشق می رفت ...
فرزان
Farzan
20-02-2012
گاهی جان دلم نیست
پای گریزم نیست
طاقت دل شب زده ام نیست
مهتاب شب های بلندم نیست.
چیزی چنان دریا
واژه ای مانند نیلوفر و آب
در درون من موج میزند
کیستم من؟
به آسمان رفته ای
در دل شب های سرد
آتش به جان افتاده ای
از سوز گرمای روز های ملال آنگیز
که من را تا خلوتگه غربت و اندوه میبرد.
من زمزمه عاشقانه پرواز را میشناسم
جلوه های رهگذر جوانی را دیده ام
چشم انداز دلبستگی عشق را لمس کرده ام
من با دلی آگاه دور ماندگی سو زناک
را به تصویر کشیده ام.
با این وجود، خیال میکنم
دل من ،همان نیست که باید باشد
رؤیای دلم مه آلود است
آسمان دلم ابریست
غوغای درون دلم بارانی است.
دل من ،توان شکست را
توان لمس خستگی را
آه،توان چشیدن ترس را
در چشمان عشق ندارد.
گاهی جان دلم نیست
پای گریزم نیست
طاقت دل شب زده ام نیست
مهتاب شب های بلندم نیست
حالم خوب نیست...
فرزان ارجمندی
فرزان ... Farzan
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
شب در چشمانش قد میکشید
در اتاقی که در آن بود
در فاصله میان نوشیدن
و پک زدن به سیگار
لبانش را عاشقانه بوسیدم ...
فرزان ارجمندی
فرزان
Farzan
03.01.-2012
بگذار تا با رویا ها ی خود
زندگی کنم محبوبم
بگذار عشق همانی باشد
که در گوش جانم احساس میکردم
هنگامی که آهگ صدایش قلبم را
نوازش میداد
و موج نگاهش روحم را
به پرواز در می آورد
بگذار با خیال خواب هایم زندگی کنم
بگذار تا در سفر هایم میان رویاهای شیرین
عشق را همچنان چکامه سرایی کنم
من همه جایی نبودم محبوبم ...
فرزان ارجمندی
فرزان
Farzan
امروز باران میآمد
من و خیالت
در زیر باران خیس شدیم
باران که می بارید
چندین گل عشق در دلمان
جوانه میزد...
فرزان
Farzan
با خاطرات رقص شمالی زنی زیبا
به شهر فرشته گان پرواز کردم
هنوز هم آن کرشمه زیبا
در برابر دیدگانم میرقصد
ای کاش دوباره رقص طنازش را
بدون جستجو در قلب خاطرات میدیدم
رقصش را به دیوار آویخته ام
خانه پر از رقص عاشقانه است!!
فرزان ارجمندی
فرزان.......Farzan
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
از عشق هنوز سرشارم
دیگر تفاوتی نمیکند
کجا باشد
عطر تنش همیشه
با من است
صدایش را قاب میگیرم
در خانه آویزان میکنم
فضا پر از پروانه عاشق میشود...
فرزان
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان