2.02.2009
فرزان ارجمندی... Farzan
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
قطار می رفت
ما می رفتیم
تمام ایستگاه می رفت
نمیتوانستم همزمان نگاه کنم
و گوش دهم...
واژگان چیزی می گفتند
و چشمان زیبایش چیز دیگری
قطار می رفت
ما می رفتیم
عشق می رفت ...
فرزان
Farzan
20-02-2012
گاهی جان دلم نیست
پای گریزم نیست
طاقت دل شب زده ام نیست
مهتاب شب های بلندم نیست.
چیزی چنان دریا
واژه ای مانند نیلوفر و آب
در درون من موج میزند
کیستم من؟
به آسمان رفته ای
در دل شب های سرد
آتش به جان افتاده ای
از سوز گرمای روز های ملال آنگیز
که من را تا خلوتگه غربت و اندوه میبرد.
من زمزمه عاشقانه پرواز را میشناسم
جلوه های رهگذر جوانی را دیده ام
چشم انداز دلبستگی عشق را لمس کرده ام
من با دلی آگاه دور ماندگی سو زناک
را به تصویر کشیده ام.
با این وجود، خیال میکنم
دل من ،همان نیست که باید باشد
رؤیای دلم مه آلود است
آسمان دلم ابریست
غوغای درون دلم بارانی است.
دل من ،توان شکست را
توان لمس خستگی را
آه،توان چشیدن ترس را
در چشمان عشق ندارد.
گاهی جان دلم نیست
پای گریزم نیست
طاقت دل شب زده ام نیست
مهتاب شب های بلندم نیست
حالم خوب نیست...
فرزان ارجمندی
فرزان ... Farzan
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان