-
مشت می کوبم بر در. استاد شجریان
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1397 15:04
زنده یاد فریدون مشیری در نقد جامعه تن به خفقان داده می گوید: مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم، خفقان! من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم: – آی! با شما هستم! این درها را باز کنید! من به دنبال فضائی می گردم، لب بامی، سر کوهی، دل صحرایی که در آنجا نفسی تازه کنم. آه! می خواهم فریاد...
-
واژه ای مانند نیلوفر و آب
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1396 23:50
افق را همچنان مه تاریکی فرا گرفته است باید فکری به حال این دل آرام غمگین کنم در تنهایی باغ دلم آگاه به احوال خود شدم انسانی همچون اقیانوس که میخواهد به اوج کمال دست یابد مسطوره ای که بدست داده میشود... * چیزی چنان دریا واژه ای مانند نیلوفر و آب در درون من موج میزند کیستم من؟ به آسمان رفته ای در دل شب های سرد آتش به...
-
یادی و خاطره یی از دوران خوش و زیبا :
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1396 12:44
یک خاطره خاطره انگیز یادی و خاطره یی از دوران خوش و زیبا : دانش آموز راهنمایی بودم که برای نخستین بار پای تلویزیون چهره زنده یاد حمیده خیرآبادی یا نادره را در سریال زیبا و پرطرفدار تلخ و شیرین که فکر می کنم شب های دوشنبه از تلویزیون پخش می شد، دیدم. آن موقع در منزل تلویزیون داشتیم و بجز پدر که ارتشی بود و همیشه دیر از...
-
صدای باران
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1396 12:34
صدای باران در رهگذر عمر آغاز عشق را هوشیار میداد . ای عشق بی انتها در آن شب زیبا رویایی برای زندگی کردن بودی گریه چشمان مهربانت را با چشمانم شنیدم . مسافر شهر باران بودی و نگاه عاشقانه ات اندو ه و غم را از دیدگانم می ربود. تو تجلی احساس در تنهایی من بودی انسان وار به انسان میخندیدی و عشقت گرم و صمیمی بود. تمام روز کسی...
-
میگویند پسر عجیبی بود...
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1396 11:30
میگویند پسر عجیبی بود پشت آن نقاب چندین ساله، کودکی نهفته بود با قلبی پر از احساس که حرفی برای گفتن داشت و افکاری برای عرضه نمودن، اما دیگر خسته شده بود ، انگار از گفتن این همه حرفها خسته شده بود . شاید در روزگاری زندگی می کرد که احساس در آن جایی نداشت و منطق سازنده نبود و عشق سرابی بیش نبود . نمیخواست کسی را اذیت...
-
سالهای جوانی
یکشنبه 26 آبانماه سال 1392 15:44
...جوانی رفت.. ..دل باقیست......جوانی رفت.. ..دل باقیست... ..برای من..همین کافیست! *** ما نسل زیبایی بودیم نسلی که زیبا زیستیم نسلی که زیبا پوشیدیم نسلی که زیبا نوشیدیم و نسلی که زیبا عاشق شدیم!! و اکنون نسیم خیال را و غوغای همیشه را با ماهتاب شب چراغ و نسیم یاس را عاشقانه با برگ سبز پیوند می زنم آه، غریبه شدم....
-
حیوان خانگی دخترم !
جمعه 24 آبانماه سال 1392 01:00
حیوان خانگی دخترم رفت، هنگامیکه حیوانش مرده بود دخترم بسیار گریسته بود، و به من هم که زنگ زد گریه امانش نمیداد و من هر چه خواستم دلداریش بدهم، موفق نشدم! تا صبح نخوابیده بود و حیوانش را در بغل گرفته و به مادرش هم گفته بود، که حیوانش خوابیده و نمرده است، و او را نوازش داده بود!! تا صبح روز بعد که او را در گورستان...
-
زیباست
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 15:40
نگاه میکنی ، لبخند می زنی فکر می کنی بسیار زیباست جهان رنگ در گونه نگاه کردن لبخند می زنی، فکر می کنی بزرگ است جهان رنگ در گونه ها و آتش در چشم من قرار داده شده است هماهنگی و شادی در فضا موج میزند یک قطعه گرانبها از هنرطبیعت برای همه ما نقاشی شده است. فرزان ارجمندی فرزان ............ ♥ Farzan 2-10-2012 فرزان ......
-
مومیایی
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 15:35
دیوانه ای هستم هم جنس شما ای کاش میشد احساس را مومیایی کرد آیا به راستی عشق بزرگترین آرامش جهان بود !! فرزان Farzan 6-10-2012 فرزان ارجمندی ... Farzan حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
-
به کلاغــــها بگویید:
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 12:55
به کلاغــــها بگویید: قصه ی من اینجا... تمام شد، یکی..بود و نبود خاطرات مرا با خود برد... !! ------------------------------------
-
دلم تنهاست
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1391 23:01
می دانـم یادت را جا گذاشته ای اما گاهی چه اصرار بیهوده ایست ماندن هنگامی که بهانه ای کافیست برای رفتنت دلم تنهاست اما زیانم گویاست ایـن روزهـا بسیار دلتنگم سایهای بزرگ میشود میافتد روی زندگیم گـاهـی دلـم هـوای عشق مـیکـنـد گاهی حـوصـلـه یی باقی نمیماند یادم باشد دیگر قلبم را به آتش نکشم هیچکس با دردم آشنا نبود...
-
گاهی جان دلم نیست
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 12:58
◀چکامه "گاهی جان دلم نیست " شاید یکی از ماندگارترین نوشته های بلند من باشد که سروده باشم، به باور من تنها واژه گان هستند که همیشه بجا میمانند، واژه گانی که گاه در حال و هوایی خاص و به مناسبت هایی به وجود میآیند و مفاهیم گوناگونی را در بر میگیرند... این چکامه هنگامی با صدای زیبا و هنر مندانه بانو آزاده نیز...
-
قطار می رفت
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 23:35
قطار می رفت ما می رفتیم تمام ایستگاه می رفت نمیتوانستم همزمان نگاه کنم و گوش دهم... واژگان چیزی می گفتند و چشمان زیبایش چیز دیگری قطار می رفت ما می رفتیم عشق می رفت ... فرزان Farzan 20-02-2012
-
گاهی جان دلم نیست
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 23:31
گاهی جان دلم نیست پای گریزم نیست طاقت دل شب زده ام نیست مهتاب شب های بلندم نیست. چیزی چنان دریا واژه ای مانند نیلوفر و آب در درون من موج میزند کیستم من؟ به آسمان رفته ای در دل شب های سرد آتش به جان افتاده ای از سوز گرمای روز های ملال آنگیز که من را تا خلوتگه غربت و اندوه میبرد. من زمزمه عاشقانه پرواز را میشناسم جلوه...
-
گیتی پاشایی ...بازم تو
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 16:58
کنــار آمـده ام بـا نبـودنت ...نیستی..اما نبودنت همه جا هست...
-
شب در ...
جمعه 30 دیماه سال 1390 16:11
شب در چشمانش قد میکشید در اتاقی که در آن بود در فاصله میان نوشیدن و پک زدن به سیگار لبانش را عاشقانه بوسیدم ... فرزان ارجمندی فرزان Farzan 03.01.-2012
-
بگذار عشق همان باشد
جمعه 23 دیماه سال 1390 00:54
بگذار تا با رویا ها ی خود زندگی کنم محبوبم بگذار عشق همانی باشد که در گوش جانم احساس میکردم هنگامی که آهگ صدایش قلبم را نوازش میداد و موج نگاهش روحم را به پرواز در می آورد بگذار با خیال خواب هایم زندگی کنم بگذار تا در سفر هایم میان رویاهای شیرین عشق را همچنان چکامه سرایی کنم من همه جایی نبودم محبوبم ... فرزان ارجمندی...
-
باران ...
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 00:27
امروز باران میآمد من و خیالت در زیر باران خیس شدیم باران که می بارید چندین گل عشق در دلمان جوانه میزد... فرزان Farzan
-
با خاطرات ...
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 00:27
با خاطرات رقص شمالی زنی زیبا به شهر فرشته گان پرواز کردم هنوز هم آن کرشمه زیبا در برابر دیدگانم میرقصد ای کاش دوباره رقص طنازش را بدون جستجو در قلب خاطرات میدیدم رقصش را به دیوار آویخته ام خانه پر از رقص عاشقانه است!! فرزان ارجمندی فرزان.......Farzan حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
-
از عشق
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 00:26
از عشق هنوز سرشارم دیگر تفاوتی نمیکند کجا باشد عطر تنش همیشه با من است صدایش را قاب میگیرم در خانه آویزان میکنم فضا پر از پروانه عاشق میشود... فرزان حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
-
به کجا چنین شتابان مریم معین
جمعه 18 آذرماه سال 1390 02:07
اینقدر راحت دستم را رها نکن این پایین دریای خاطرات ما است من در تو غرق شده ام دیگر توان غرق شدن در خاطرات ندارم --------------------------------
-
دلم برای کسی تنگ است
جمعه 18 آذرماه سال 1390 02:06
دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است/دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است/دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است/دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است/دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشق غرق می کند...
-
غروب زیبایی بود
جمعه 18 آذرماه سال 1390 02:05
غروب زیبایی بود ساز عاشقی بود و احساس سر انگشتانی شد که ملودی عشق را مینواخت و معشوقه ای که شاد بود... فرزان حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
-
چشمهایت زیباست
جمعه 18 آذرماه سال 1390 02:04
چشمهایت زیباست انگار هزار گل عشق را در چشمهایت نشانده ای نگاهم که میکنی تمام واژه هایم آشفته میشوند !! فرزان 2012 حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
-
رویاهای شیرین
جمعه 18 آذرماه سال 1390 02:03
رویاهای شیرین و خاطره انگیز را با خود برد… مانند همین پائیز با ابرهای سهمگینش دیروز برگ خشکی دیدم که نمی دانست از کدام شاخه جدا شده است...
-
هستیم اما خسته ایم...
جمعه 18 آذرماه سال 1390 02:03
هستیم اما خسته ایم... هستیم و خوب نیستیم ... هستم و زنده ایم ... هستیم و در روزهای سرد پاییزی به جز بی خوا بی های شبانه خبری نیست... فرزان حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. فرزان
-
دختر پاییز!!
جمعه 18 آذرماه سال 1390 02:00
گاهی چقدر غمگین است دختر پاییز!! غمی که از جنس احساس پروانه گی است هیچ بارانی جای پای دختر پاییز را حتا گذر زمان از کوچه های قلبم نخواهد شست به آن آرزو که روزی غمهایش همه از میان بروند... فرزان
-
کلبه عشق
جمعه 18 آذرماه سال 1390 02:00
اگر از کلبه عشق میشود داستان نوشت... میشود از عشق بی پایان نوشت... میشود از عشق معشوقان نوشت ... میشود از عشق مه رویان نوشت... فرزان
-
داستان آغاز می شود
جمعه 18 آذرماه سال 1390 01:59
داستان آغاز می شود آدمی زاده می شود محکوم می شود به زندگی کردن کلاغ داستان میمیرد داستان به پایان می رسد...
-
بهانه ی انتظار...
جمعه 18 آذرماه سال 1390 01:58
آه، آنچه در من جاریست از تو لبریز است دریاست و به آقیانوس میریزد. گل در غربت من ای بهانه ی انتظار، در شب های سکون و سرد در سایه روشن گل ها فانوس عشق تو مید رخشد تا در کنج تنهایی و خلوت پر شور مهربانی تو را فریاد کنم. ای عشق با احساس درغربت دلم هجرانی است و تو... صدای سکوت را بی پرده میشکنی تا تنها کس روی زمین باشیم....