چکامه ها ...

چکامه ها ...

تنهاتر از همیشه درسکوتی خیال انگیز...حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. دزدی ادبی جرم دارد!!همه حقوق محفوظ است کپی رایت © 2010 فرزان ارجمندی
چکامه ها ...

چکامه ها ...

تنهاتر از همیشه درسکوتی خیال انگیز...حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. دزدی ادبی جرم دارد!!همه حقوق محفوظ است کپی رایت © 2010 فرزان ارجمندی

پیر مرد با نگاهی

 

پیر مرد با نگاهی 

 که تأثر و اندوهش را  

 بیش از اندازه نمایان می ساخت 

 کنار سر در خانه اش 

 زیر نور آفتاب 

 و در هوای خنک پاییزی لم داد بود 

 و اصلاً دنیایی داشت 

 جدا از من، جدا از همه 

 ترتیب خاصی به ساعت های 

 روزانه اش داده بود 

 و پیش از ان که بخوابد

 تنها با خودش و همه چیزش 

 می نشست و به رادیوی کوچکی  

که داشت گوش میداد.

ادامه مطلب ...

نوادگان کورش

 

ما نوادگان کورش بزرگ هستیم

آنکه میگفت من هستم کورش هخامنشی

آنکه نامش به نام نجات دهنده بشریت آمده است

آنکه لوح حقوق بشر را نوشت. 

آنکه یهودیان را پس از فتح بابل،

از اسارت بابلیان در آورد

و آنان را در سرزمین های خود اسکان داد.

ما از نوادگان مهد فرهنگ و تمدن جهان،

امپراطوری پارس هستیم.

ما از نوادگان کورش هخامنشی هستیم

آنکه آرامگاهش در پاسارگاد است.

شاه شاهان ،شاه هخامنشی

آنکه آسوده خوابید

تا شاهان دیگر بیدار بمانند! 

آنکه خود در کشتزار ها

چارمین بخش از یک ساعت را کشاورز میشد.

و چنین گفت کورش:

من کورش هستم شاه شاهان

شاه بزرگ،شاه دادگستر

اهورامزدای بزرگ سرزمین های جهان را بمن سپرد

من به کشور ها آرمش و آزادی بخشیدم.

و چنین گفت داریوش نواده کورش:

از آنجهت اهورامزدا ما را یاری کرد

که بی وفا نبودیم.

دروغگو نبودیم.

درازدست نبودیم.

من و دودمانم موافق حق وعدالت رفتار کردیم.

در یکی از باغ ها کشتزاری بود

که کورش بیل بر داشته در آنجا کشاورز میشد.

و آنگاه تخت جمشید مهد تمدن جهان شد،

و پرسپولیس توانگرترین شهر در جهان بود.

و بعد،که اسکندر ویرانگر

به  امپراتوری پارس حمله ور شود،

و به تحریک تأییس رقاصه یونانی

پرسپو لیس را به آتش کشید،

تخت جمشید در آتش و خاکستر سوخت

و از آن تنها سکویی بر جای بماند،

تا نماد هنر راز ها،رمز ها،و تمدن پارس

در دوران هخا منشیان باشد.

و امروز پس از قرنها 

تنها پیکر کورش بزرگ در پاسارگاد

و تخت جمشید باقی مانده است.

سکو هایی که یاد گار تمدن جهان است

و هنوز هم پا بر جا هستند.

ما از نوادگان آنکه میگفت:

من هستم کورش هخامنشی

شاه جهان،شاه بزرگ،شاه دادگستر

اهورامزدای بزرگ سرزمین های جهان را

به کورش سپرد،

تا او به کشور ها آرامش و آزدی بخشد. 

ما از نوادگان پندار نیک، 

کردار نیک، و گفتار نیک هستیم. 

فرزان

  

07.01.2009

گل نیلوفر

 

یک روز وقتی به یک گل نیلوفر نگاه می کردم  ،ترس تمام وجود من را برداشت که شاید من هم یک روز مانند گل نیلوفر تنها بشوم. سریع از کنار مرداب دور شدم. حالا وقتی که میبینم خودم مرداب شده ام،بدنبال یک گل نیلوفر می گردم ،که از تنهایی نمیرم و حالا می فهمم گل نیلوفر مغرور نیست او خودش را  وقف مرداب کرده است...
فرقی نمیکند
گودال آبی باشی
 یا دریایی بیکران
زلال که باشی
 تصویر آسمان در تو است .

خلوت دل

 Bildergebnis für ‫عشق زیباست‬‎

 

آه، آنچه در من جاریست

از تو لبریز است

دریاست و به آقیانوس میریزد.

گل در غربت من

ای بهانه ی انتظار،

در شب های سکوت و سرد

در سایه روشن گل ها

فانوس عشق تو مید رخشد

تا در کنج تنهایی

و خلوت پر شور  مهربانی

تو را فریاد کنم.

ای عشق با احساس

درغربت دلم هجرانی است  

 و تو...

صدای غمگین سکوت را 

 بی پرده میشکنی

تا تنها کس روی زمین باشیم.

ای عشق پیچان   

 آسوده در میان دستان هم

از جهان خواهیم گذشت

با تو

 تنها شبگرد عاشق 

 در کوچه ها ی دلتنگی عشق هستم  .  

فرزان ارجمندی  

فرزان

 ---------------------------------------------------

عشق پیچان =نباتی است که بر درخت پیچد، گل آن سرخ باشد، و در محاوره آن را عشق پیچه نیز گویند.

کورش بزرگ

 

ما نوادگان کورش بزرگ هستیم/آنکه میگفت من هستم کورش هخامنشی/ آنکه نامش به نام نجات دهنده بشریت آمده است/آنکه لوح حقوق بشر را نوشت./آنکه یهودیان را پس از فتح بابل،از اسارت بابلیان در آورد/و آنان را در سرزمین های خود اسکان داد/ما از نوادگان مهد فرهنگ و تمدن جهان،امپراطوری پارس هستیم/

مثل شقایق

 

مثل شقایق
دست های من در انتظار نوازش موهای تو
لب های من در انتظار بوسیدن لب های تو
بگو کنون باز کجا هستی؟
بجای من که را میبینی ؟
فقط بار دگر میخواهم تو را ببینم
اینجا در این حصار
به یادت هستم ؟
چقدر گفتی نروم ؟
من هیچ نرفتم ...
اما تو کجا رفتی؟
چه زمانی عطر شقایق ت مرا مست خواهد کرد؟
من قلب پاره ام را دریدم
و برایت جامی ساختم تا جانم را بگیرد
عروسک طلایی من
عطر من را بیاد بیاور
و رایحه باران روی خاک رس را ...
من رنگین کمانم و تو
تو همان هدیه آسمانی
که یارای همسفر شدن مرا داری
من در انتظارت شبها را به صبح رساندم
من قلب مهربانت را بوسیدم
و اشکهایم مهری از وجودم بود
بیا
تا با هم پرواز کنیم
تو بال و پر من باش
تنها به عرش نخواهم رفت.

این روز ها که بگذرد

  

این روز ها که بگذرد 
 همه چیز پوست می اندازد
 همه چیز آزاد می شود
 و ما دیگر این درخت های شسته و
خیابان های روفته را نمی شناسیم
 و صورت های جنجالی هم را
 آنوقت می نشینیم
 شیار ها را ورق می زنیم
 تا بن بست حدود کودکی مان
می رویم همان جا که متولد شدیم 
 تا بمانیم  
 تا بمیریم.  

در کوچه تنهایی

در کوچه تنهایی
آواره بودم
         تو آمدی.
 بر بال نسیم
 چه زیبا و دلنشین آمدی
ترانه شدی
 غزل شدی
 صدا شدی
 هوا شدی
             و آمدی.
نوازش نگاه ما
 آمیزش آب با زمین
             تو آمدی .

****
آه،تو میروی
 و من
 باز پر نیاز
 به جاده خیال میزنم
تو محو میشوی
و باز من
به کوچ عشق
            گریه میکنم٠ 

 

ف-الفبهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir

صدایت

صدایت به طراوت گل های بهاری

و صمیمیت کلامت

به زیبایی شقایق

عاشق است.

 من آن حزنی را که در صدایت است

 به یگانگی آن دو دست معصومت

دوست می دارم.

 نازنین صدا

در کدامین سپیده بامدادی

یا غروب دلنواز ماه بر آستانه آبی

 مرا در بند کردی .

صدایت به زیبایی گلبوته های سبز

 و عظمت کلامت

به درخشندگی همه ستارگان جهان است .

 من آن حزنی را که در صدایت است

با تنهایی بزرگ

صمیمانه دوست میدارم. 

 بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir

تو میآیی

تو میآیی

 با هم

 به بارش باران

 به تپش قلب خاک

به رویش گل

 به دیدار خورشید میرویم.

تو از پس کوچه های تاریخ می آیی

 تو می آیی

 با هم به جشن ستارگان

به مخمل آبی آب

به فصل رویش سبزه

 به دشت شقایق وحشی میرویم .

با هم به شبنم

 به نسیم در جنگل

 به ماه بر چینه دیوار

به کوچ پرستو های آواره، 

به سپیده صبح،

به دیدار روزی دو باره خواهیم رفت .

تو از کوچ پس کوچه های تاریخ می آیی. 

ف-الف 

تو

تو
دریایی
 آسمانی
 رؤیایی
 و من غرق تو٠٠٠ 

ف-الف بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir

لبخند

عشق حادثه

 در لحظه ظهورش

 و حادثه لبخند

 لبخند ترانه است

 ترانه  همه آهنگ ها. 

 

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir

در بهار مرا صدا کن

 

  در بهار مرا صدا کن  

 دشت باغ من نیست 

 و نمیدانم من

 در کدامین روز  

 یا در کدامین شب سپید

 به دیدارم خواهد آمد . 

در بهار مرا صدا کن  

هنگامی که  گل های 

کاشته در گلدان 

سبز خواهند شد 

 و زندگی زیبا می گردد . 

زیرا که مردگان در این فصل  

 سالهاست که حق حیات یافته اند--   

در بهار مرا صدا کن 

که باغ پیر و پژمرده وجود میا بد 

و گل های جوان عاشق میشوند  

 وه چه زیباست که باغچه زنده بماند .

هنگامی که صدای قلبت را میشنوم 

 و تیغه درخت که دستان عاشقت را  

زخم میزند 

 و نفسها مان به یگرنگی گل و درخت  

                         با هم می آمیزند .   

در بهار مرا صدا کن  

 صدایت در این فصل غریبه نیست 

    و  اگر می خندید زیبا بود

 و مرا به ژرفنای چشمه مهتاب 

                       در بهار میبرد.

هنگامی که کوچه ها 

 از عطر گلها مست میشوند  

و جفتان  عاشق 

 از میان کوچه ها مست  

دست در دست 

 لحظات گذران را دفن میکنند 

و بعد هر کدام به نقطه ای 

 با نگاهایی خموش 

                  راه می پیمایند .   

در بهار مرا صدا کن  

آنگاه که

 صدایت می شکافد کوچه های خاطره را  

و باغ کوچک تنهایی را

صدایت در این فصل برایم غریبه نیست .  

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir

گاهی هوای هیچ هوائی ندارم

گاهی هوای هیچ هوائی ندارم
جز نشستن روبروی پنجره ای
که به هیچ روزنی باز نمی شود
دیشب خواب می دیدم
بر شاخه های یاس خشکیده
یاس باغچه ء کودکی هایم
هزار شکوفه ء سفید
به اندازه ء مژگانت
هی بوی آمدنت را وعده میداد
نگفته بودم که می آئی ؟
فقط تو با بوی بهار می آئی
من را بگو که هزار پائیز
تو را در سرخی غروب می جستم
اصلا بیا و امشب آن دامن نارنجی
آن پیراهن بی تار و پود
آن صندل های بی بند ...
چرا دارم به رخت های تو می اندیشم؟
پنجره را ببند ببند آن پنجره را
قمری ها دارند نگاهمان می کنند
می خواهی بدانی ؟
می دانی اصلا چرا پیش نگاهت نشسته ام؟
برو چشم هایت را توی آینه ببین
حتم دارم آینه را میبوسی !

چقدر تنها ماندم

چقدر تنها ماندم

 برای بوییدن یک گل

برای شنیدن یک صدا

برای خواندن یک شعر

چقدر تنها ماندم ......

برای غرق شدن در یک نگاه

برای یافتن آرامش  

یک نوازش  

و برای سوختن در شعله عشق

چقدر تنها ماندم .......  

چقدر تنها ماندم ...

من دوباره تنها ماندم  ....

برگرد ....   

من دوباره تنها ماندم ...

حسرت دیدار

 

 

اشک عشق من 

 در حسرت دیدار تو ریخت 

 و آشیان من 

 عاشق ترین دست ها شد. 

 قصه زندگی

بهار عمر ما است  

گل قشنگ زندگی  

دلت  خانه تنهایی است.

با دلت نهایت آرامش 

 را  

در چشمه مهتاب 

  و  فصل زندگی 

 را  

تلخ یا شیرین 

 خواهم سرود.  

 

ای کاش بنفشه ای

 

ای کاش بنفشه ای

در دستها یم  می نشست

 و عشق آن گل زیبا بود

 تا در خوابم میشکفت.

  دریا در من مرده است

 و جاده تاریک

من را

 به سوی روشنایی جاوید

 رهنمون نمیگردد . 

 

باغ رؤیا

 

 

محبوبم دستان گرم و کوچکت را

در دست های

 سرد و یخرده من بگذار

تا هوای بی روح اینجا را نسیان کنم.

 روزها هم پلشت ی دارند

 مرا با خود به باغ رؤیاها ببر

 آنجا که امید به بودن وسعت می یابد

و نگاه در حضور تو شرمگین میگردد .

و حس گریستن مهربانیست.

آنجا که عروس رؤیاها

بال سپیدش را میگشاید

 و در آسمان خاطره هایت پرواز میدهد

و من در تو تکرار میگردم.

*****  

نسیم خیال

 

 

نسیم خیال را 

 و غوغای همیشه را 

 با گوهر شب چراغ  

و نسیم یاس را   

عاشقانه

با برگ سبز پیوند زد م  

آه، غریبه شدم . 

طبیعت وحشی را 

غمگنانه 

 با ترانه تنهایی  

   و بعد 

 به آسمان مینگرم  

دل تنگی هایم بیشتر میشود  

آه،تنها شدم. 

رؤیای شبانه

 

عاشق ترین و تنها  

در غوغای پنهان  

با رؤیای شبانه 

شعر زندگی را سروده ام. 

دل نوشته هایم  

اما

 شادمانی بی سبب شدند. 

در خواب و در رؤیا  

بی تو و با تو   

معنای عشق را از یاد نبرده ام. 

 رؤیای من عشق من بود 

و  رقص گلها حیرت انگیز

 بایسته هایم  

اما  

در زیر باران سبز نمناک شدند. 

عطر خا طرات تنهایی 

 با غروب عشق  

  تا همیشه 

در زمزمه های آب نقش بسته اند

و من در درون فریاد میزنم  

آوار زندگی را

تا پیش خیال چشم همه چیز سبزتر  شود 

  تا بار دیگر عنصر مهربانی دلپذیرتر شود.  

 

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir