شراب و تو
تنهایی و تو
وصف پریشان حالی
فاصله غوغا میکند
هنوز هم فاصله بی شرمانه
غوغا میکند٠
فصل تنهایی ها بماند
که با هم قدم بزنیم
----------------------
نبودی بی تو پنهان گریه کردم، تو را دیدم و خندان گریه کردم، برای این که اشکهایم را نبینی، نشستم زیرباران گریه کردم -------------------------- وقتی که سکوت بی تو دم می گیرد فریاد درون سینه ام می میرد با یاد بهانه ها و شوخی هایت می خندم و باز گریه ام می گیرد ----------------------------------
شراب و تو
تنهایی و تو
وصف پریشان حالی
فاصله غوغا میکند
هنوز هم فاصله بی شرمانه
غوغا میکند٠
فصل تنهایی ها بماند
که با هم قدم بزنیم
----------------------
تو عاشق بودی میدانستم
تو عاشق معشوقی
که همه چیز را عشق میخواند
زندگی را،باران را،برف را
و انسان را عشق میخواند
معشوق زیبایی که
با دیدن باران خیس میشود
و با دیدن برف سرما میخورد
تو مسافر شهر باران بودی
فرزان ارجمندی
پروانه احساس
پروانه عاشق
پروانه در شبی مهتاب
به پرواز در میاید
و من به شوق دیدار پروانه
به آسمان نگاه میکنم
تو پروانه رسیدن به باغ عشق هستی
تو نگاه من در آسمان پرواز هستی
------------------------------
ای کاش پرنده هر شب
با نوازش دستها یش
عطر بو ی خود را به انتظار مینشست
تا آغوش باز پرستو
دوباره بو ی عشق میگرفت
و رؤیای نرم
بیابان خا طره را تا آخر خط پایان
تا بی انتها می برد.
و دفتر عشق
تا پگاه غرق گلبو سه میشد.
ای کاش امروز دیروز بود . دیروز من ، دیروز تو ، دیروزی که
برایمان قشنگی داشت ، دیروز ،آن روزی که دلمان برایش تنگ شده است،ای کاش
امروز آن روزی بود که آمدی ،اما چه زود گذشت،دلم برای آن روز خیلی تنگ شده
است .یادش گرامی باد انگار همین دیروز بود...
---------------------------------------------------------------------------------
در دور د ست
یاس سپیدی است
ستاره بیدار
در دل شب های تار
که همچنان زیباست
و با من از عشق می گوید.
امواج را خواهم شکافت
تابه آقیانوس می ریزم
و در زلال تنش غرق می شوم.
با او روح انسان بودن را
از درون و برون
رنج انسان بودن را
با ترانه بیدار
در سرزمین آفتاب
از دریچه روز های بارانی
خواهم گفت.
آشیل مهتاب
در جزیره تنهایی
جلوه گاه صبح را
در آسمان همه جایی
به رخ میکشد .
سکوت نهیب میزند
و زیباترین گلها را
با فرجامی شیرین
همراه مسافر شهر آقیانوس میکند .
فرزان
من زمزمه عاشقانه پرواز را میشناسم
جلوه های رهگذر جوانی را دیده ام
چشم انداز دلبستگی را لمس کرده ام
من با دلی آگاه دور ماندگی سوز ناک
را به تصویر کشیده ام....
فرزان
گاهی جان دلم نیست
پای گریزم نیست
طاقت دل شب زده ام نیست
مهتاب شب های بلندم نیست
حالم خوب نیست .
فرزان ارجمندی
**********
وقتی که سکوت بی تو دم می گیرد
فریاد درون سینه ام می میرد
با یاد بهانه ها و شوخی هایت
می خندم و باز گریه ام می گیرد
----------------------------------
آه ، تنهایی ما غمگین است درد دوری به دلم سنگین است یاد ایام گذشته به دلم زنده بادا که چقدر شیرین است -----------------------
واژه نمی نشیند بر لبانم
هنگامی تو اینجا نیستی
لب سکوت میکند
انگار چشمها تا به حال
ندیده بودند
تنی به این زیبایی
نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام.