چکامه ها ...

چکامه ها ...

تنهاتر از همیشه درسکوتی خیال انگیز...حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. دزدی ادبی جرم دارد!!همه حقوق محفوظ است کپی رایت © 2010 فرزان ارجمندی
چکامه ها ...

چکامه ها ...

تنهاتر از همیشه درسکوتی خیال انگیز...حق انتشار چکامه ها محفوظ میباشد. دزدی ادبی جرم دارد!!همه حقوق محفوظ است کپی رایت © 2010 فرزان ارجمندی

Leila Forouhar - Del Ey Del | لیلا فروهر - دل ای دل


نبودی بی تو پنهان گریه کردم، تو را دیدم و خندان گریه کردم، برای این که اشکهایم را نبینی، نشستم زیرباران گریه کردم -------------------------- وقتی که سکوت بی تو دم می گیرد فریاد درون سینه ام می میرد با یاد بهانه ها و شوخی هایت می خندم و باز گریه ام می گیرد ----------------------------------

شراب و تو...

 


 شراب و تو
تنهایی و تو
وصف پریشان حالی
فاصله غوغا میکند
هنوز هم فاصله بی شرمانه
غوغا میکند٠
فصل تنهایی ها بماند
که با هم قدم بزنیم
----------------------

تو عاشق بودی میدانستم ...

 

تو عاشق بودی میدانستم
تو عاشق معشوقی
که همه چیز را عشق میخواند
زندگی را،باران را،برف را
و انسان را عشق میخواند
معشوق زیبایی که
با دیدن باران خیس میشود
و با دیدن برف سرما میخورد
تو مسافر شهر باران بودی


فرزان ارجمندی 

نمی دانم چرا امشب واژه هایـــــــــــــــــم

 

نمی دانم چرا امشب واژه هایـــــــــــــــــم
خیــــــــــــــــــــــس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد
و ایــــــــــــــنک باران بر لبه ی
پنجره احساسم می نشیـــــــــــــــــند
...و چشمانم را نوازش می دهد
تا شایــد از لحظه های دلتنگی گذر کنم
نمی دانم چرا امشب واژه هایـــــــــــــــــم
خیــــــــــــــــــــــس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد
و ایــــــــــــــنک باران بر لبه ی
پنجره احساسم می نشیـــــــــــــــــند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شایــد از لحظه های دلتنگی گذر کنم

گل نیلوفر

یک روز هنگامی به یک گل نیلوفر نگاه می کردم ترس تمام وجود من را برداشت که شاید من هم یک روزمانند گل نیلوفر تنها بشوم. سریع از کنار مرداب دور شدم.حالا وقتی که میبینم خودم مرداب شده ام دنبال یک گل نیلوفر می گردم که از تنهایی نمیرم و حالا می فهمم گل نیلوفر مغرور نیست,او خودش را وقف مرداب کرده است...فرقی نمیکند گودال آبی باشی یا دریایی بیکران زلال که باشی تصویر آسمان در تو است.

یک نفر .....

یک نفر ..... یک جایی..... تمام رویاهاش لبخند تو است و زمانی که به تو فکر می‌کند احساس می‌کند که زندگی واقعا با ارزش است ،پس هرگاه احساس تنهایی کردی این حقیقت را به خاطر داشته باش یک نفر ..... یک جایی..... در حال فکر کردن به تو است ...

پروانه احساس ...

 

پروانه احساس
پروانه عاشق
پروانه در شبی مهتاب
به پرواز در میاید
و من به شوق دیدار پروانه
به آسمان نگاه میکنم
تو پروانه رسیدن به باغ عشق هستی
تو نگاه من در آسمان پرواز هستی
------------------------------

در آسمان...

هنگامی دو پرنده یا چند کلاغ
آهسته میگذشتند در آسمان
مثل همیشه من
منتظر و نگران
باید صدایی از تو می آمد
از پرنده گان
مانند همیشه باید پرواز میکردی
بر بام سر من در آسمان
من با چشم های کنجکاو
و دست های جستجو گر
درپس پرده ی خیال
در پی پرنده و کبوتر در بیکران
با لبان سرخ و آتشین
با دست های نازنین
آنگاه نگاه من در فضا
با عبور چند پرنده
در مرز بیحد شگفت،
پیوسته دوستی و عشق
از چشم انداز های اطراف
لذت میبرد شاعر بیدار
با اندیشه و قلم به دست
هنگامیکه دو کبوتر یا دو کلاغ
پرواز میکردند بر بام سر او در آسمان...

ای کاش ...

ای کاش پرنده هر شب

با نوازش دستها یش

عطر بو ی خود را به انتظار مینشست

تا آغوش باز پرستو

دوباره بو ی عشق میگرفت

و رؤیای نرم

بیابان خا طره را تا آخر خط پایان

تا بی انتها می برد.

و دفتر عشق

تا پگاه غرق گلبو سه  میشد.


فرزان

ای کاش امروز دیروز بود

ای کاش امروز دیروز بود . دیروز من ، دیروز تو ، دیروزی که برایمان قشنگی داشت ، دیروز ،آن روزی که دلمان برایش تنگ شده است،ای کاش امروز آن روزی بود که آمدی ،اما چه زود گذشت،دلم برای آن روز خیلی تنگ شده است .یادش گرامی باد انگار همین دیروز بود...
---------------------------------------------------------------------------------

در همه ی خوابهایم

 

در همه ی خواب هایم همان خانه را می بینم،همان دیوارها و همان اتاقها، با پنجره های بسته ای آن بالا.کاری تمام نشده انتظار مرا می کشد.کاری که عمر کفاف تمام شدنش را نخواهد داد،که تا تمام نشود، زندگی نمی آید.در همه ی خواب هایم همان خانه را می بینم،همان باغچه و همان بام را .برگشتم تا کاری را تمام کنم،گم شدم میان دالانهایش، بی زندگی برگشتم، و مرگ هنوز نیامده است ، در همه ی خوابهایم،مرگ در می زند.......  

حس می کنم به طرز نا امید کننده ای کم آورده ام . نه اینکه خیال کنی باز خوشی زده است زیر دلم را... نه ، حرف ِ من حرف دیگری است . احساس می کنم به سختی دارم نفس می کشم ، حالا تو بیا بگو از گرمای طاقت فرسای این تابستان ِ نیامده است ، از خستگی های روزمره ی گاه و بی گاه است ، از فاصله های ناپیدای میان ِ دو تا آدم ِ دور از هم است ، ....نه ، بحث ِ این چیزها نیست ، به طرز نا امید کننده ای دارم تحمل می کنم ، به طرز نا امید کننده ای تن ِ خسته ام را این ور آن ور می کشم پی ِ خودم و هی احساس می کنم با هر قدم ، به سختی توی گل فرو می روم ..تا به حال به همچین وضع مضحکی افتاده ای ؟ معلوم است که افتاده ای ، هر کسی می تواند به این وضع دچار شود بی آنکه دلیل خاصی برای این حالتش پیدا شود.

در دور د ست...

در دور د ست 

 یاس سپیدی است  

 ستاره بیدار

در دل شب های  تار

 که همچنان زیباست  

و با من از عشق می گوید. 

امواج را خواهم شکافت 

 تابه آقیانوس می ریزم

 و در زلال تنش غرق می شوم. 

با او روح انسان بودن را 

 از درون و برون 

 رنج انسان بودن را  

با ترانه بیدار  

در سرزمین آفتاب  

از دریچه روز های بارانی  

                        خواهم گفت. 

آشیل مهتاب 

 در جزیره تنهایی

  جلوه گاه صبح را  

در آسمان همه جایی  

                         به رخ میکشد . 

سکوت نهیب میزند 

 و زیباترین گلها را  

با فرجامی شیرین  

همراه مسافر شهر آقیانوس میکند .

فرزان

And I Love You So

<iframe width="420" height="315" src="http://www.youtube.com/embed/YfW6vF03-6c" frameborder="0" allowfullscreen></iframe>

زمزمه عاشقانه پرواز...


من زمزمه عاشقانه پرواز را میشناسم
جلوه های رهگذر جوانی را دیده ام
چشم انداز دلبستگی را لمس کرده ام
من با دلی آگاه دور ماندگی سوز ناک 
را به تصویر کشیده ام....

فرزان

حالم خوب نیست ...

گاهی جان دلم نیست

پای گریزم نیست

طاقت دل شب زده ام نیست

مهتاب شب های بلندم نیست 

حالم خوب نیست .

فرزان ارجمندی 

**********

بی تو


وقتی که سکوت بی تو دم می گیرد
فریاد درون سینه ام می میرد
با یاد بهانه ها و شوخی هایت
می خندم و باز گریه ام می گیرد
----------------------------------

سنگ صبور


آه ، تنهایی ما غمگین است درد دوری به دلم سنگین است یاد ایام گذشته به دلم زنده بادا که چقدر شیرین است -----------------------

باران آزارم میداد ...


چشمانم را بسته بودم  
اما باران آرامم نمیگذاشت
دوست داشتم چیزی نشنوم
صدای باران آزارم میداد

تو اینجا نیستی


واژه نمی نشیند بر لبانم 
هنگامی تو اینجا نیستی 
لب سکوت میکند
انگار چشمها تا به حال
ندیده بودند 
تنی به این زیبایی 
نفس می کشم نبودنت را
نیستی 
هوای بوی تنت را کرده ام.

بی تو



بی تو تنهایم
بی تو در سکوتم
با این همه 
دلم برای تو تنگ می شود.